بنیان گذار پزشک کسب و کار
برای معرفی بنیان گذار هر شرکت یا کسب و کاری سادهترین راه حل لیست کردن رزومه فعالیتها و نظریات اوست. اگر فقط و فقط برای شما بنویسیم آقای سید احمد سیدی مطلق برترین کارآفرین سال 97 شناخته شده یا موسس اولین استارتاپ تخصصی اقساط (استارتاپ اقساط کار) در کشور بوده است و... توجهتان جلب خواهد شد، اما چیزی از نظام فکری نوینی که برای کسب و کار پایهگذاری کردهاند، نخواهید فهمید.
برای همین بهتر است ابتدا به زبانی بسیار ساده پایه و اساس نگاه ایشان به کسب و کارها را شرح بدهیم، بعد از مطالعه این چند خط، درک میکنید که رزومهی خوبِ بنیان گذار پزشک کسب و کار، حاصل نگاهی نو به عرصهی کسب و کار است.
آیا تا حالا به این فکر کرده بودید که کسب و کارها، سیستماند؟
سیستم، یعنی مجموعهای از اجزا که ضمن ارتباط هماهنگ با یکدیگر، برای هدف مشترکی فعالیت میکنند. تئوریهای جدید علم مدیریتی این تشبیه را تایید میکنند.
علم مدیریت به 3 دوره اصلی تقسیم میشود ؛ دوره نظریههای کلاسیک - نئوکلاسیک – و نظریههای سیستمی؛
قصد داریم به زبانی خیلی ساده، سه دسته نظریه را برایتان شرح بدهیم؛ نظریههای کلاسیک بشر را مثل یک ماشین فرض میکردند، بشر هم مثل بقیهی اجزای یک کسب و کار باید بدون هیچ خلاقیتی در راستای تولید بیشتر، فعالیت میکرد؛ خب ... با این رویکرد خلاقیت و ایده پردازی به طور کلی از فرایند کسب و کارها حذف میشد، برای همین این تئوریها به سرعت جایگاه خودشان را از دست دادند.
کم کم نظریههای نئو کلاسیک جایگزین نظریههای کلاسیک شدند، این دسته از نظریات، انسان را محور همهی فعالیتهای مدیریتی قرار میدادند. انسان ذاتاً موجودی خلاق است، لذا با محوریت قرار گرفتن او در نظریات مدیریتی، طبیعی بود که خلاقیت و ایدهپردازی وارد چرخهی فعالیتهای کسب و کار شوند. اما هنوز هم هیچ کس قائل به این مهم نبود که کسب و کارها یک نوع سیستماند.
چستر برنارد اولین اندیشمندی بود که نگرش سیستمی را وارد علم مدیریت کرد؛ بعد از تئوریهای برنارد کسب و کارها هم یک سیستم تلقی میشدند، پس کسب و کارها هم مثل آناتومی بدن انسان یه سیستماند،
به قول آقای مطلق: آناتومی کسب و کار
سید احمد سیدی مطلق، کارآفرین برجسته کشور و بنیان گذار پزشک کسب و کار، اولین کسی بود که سیستم آناتومی بدن انسان را به سیستم کسب و کار تشبیه کرد، ضمنا این نوع نگاه جدید، با تمامی نظریههای مدرن علم مدیریت سازگاری دارد.
این زبان نو از یک سو باعث تحلیل بهتر کسب و کارها شده و از سوی دیگر آموزش مسائل پیچیده علم مدیریت را قابل درکتر میکند. پایه و اساس نگاه جدیدی که سید احمد سیدی مطلق به کسب و کارها و عرصهی پیچیدهی استارتاپها دارد، از نگرش سیستمی است.
همینجا خاطرهای را از زبان آقای مطلق نقل کنیم تا کمی با دغدغهها و خط فکری ایشان برای بنیان گذاری پزشک کسب و کار آشنا شوید.
"روزی در بازار برای خرید رفته بودم که در برخوردی با یکی از اصطلاحاً حاجی بازاریها، او شروع کرد به نالیدن از کار که اوضاع ما کساد شده است. آن روز وقتم آزاد بود. پای درددل پیرمرد بازاری که پس از سالها تجربه و مهارت در کارش، امروز به اوضاع نابسامانی دچار شده بود، نشستم. هر چه که بیشتر از کارش سر درمیآوردم، تعجبم بیشتر میشد زیرا مشکل او در نظرم راه حل سادهای داشت در حالی که برای او تبدیل شده بود به یک معضل! لبخند بر لبانم نشست و تا انتهای سخنانش سری تکان داده و لبخندی تحویلش میدادم. پیرمرد باصفا، انگار دچار سوء تفاهم شده بود با لحنی معترض گفت: جوان من هر چه که میگویم، تو میخندی! عذرخواهی کردم و توضیح دادم که اتفاقاً حواسم کاملاً جمع است و همراه صحبتهای شما شدهام. سپس به نحوی که ناراحت نشود گفتم: به نظرتان این نکته که میگویم، پاسخی برای حل مشکلات بیان شده نمیتواند باشد؟ خندید و با نگاه عاقل اندر سفیه گفت: پاشو جوون که دیرت نشه ! اما من کارت محل کارم را به او دادم و خواهش کردم تا به حرفهایم فکر کنم. چند روز بعد تماس گرفت و به دفترم آمد، حاجی، یه دهنه مغازهی بزرگ البسهی مردانه داشت ... اما رنگ و روی دیوارها،در زنگ زده، صندوقدار پیر و تابلوی بالای مغازه که بنظر میرسید سی سال است از نصبش گذشته به اندازه ی کافی برای پراندن مشتریهای جدید کافی بود.
بر اساس نظریههای جدید اقناع در علوم مربوط به تبلیغات دکور مغازه را تغییر دادیم، چند جلسه هم کلاس برای حاجی گذاشتم تا بتواند بوم کسب و کار خود را تکمیل بسازد، به صندوقدارش که حکم حساب دارش را نیز داشت بعضی تکنیکهای جدید مدیریت منابع مالی را آموختم.
بچههای تبلیغات شرکت هم برای لباسهای مغازه، کاتالوگ و تبلیغاتی تحت نظارت من درست کردند که دقیقا مناسب مشتریهایی بود که به آن منطقه در بازار می آمدند...
مدتی گذشت هر چند وقت یک بار به بهانهی احوال پرسی تماس میگرفت و دائم تشکر میکرد. کار و بارش راه افتاده بود؛ بعد از این مواجهه، قوت قلب گرفتم. خودم را در کسوت پزشکی میدیدم که توانسته یک بیماری اقتصادی را تشخیص دهد و معالجه کند. چقدر برایم لذت بخش بود. دقیقاً همچون پزشکی که توانسته بود کسی را از مرگ نجات دهد؛ احساس نجات یک نفر را، از ورشکستگی داشتم و به همان اندازه خوشحال بودم. حال که نحوه ی عمل کردم را آزموده بودم و نتیجه داده بود، دیگر به مدل کسب و کار مشابهت پزشک و متخصصِ کار، مطمئن تر شدم. پس مصمم تر شدم تا هر دو را ترکیب کرده و نام پزشک کسب و کار را برگزینم."
حالا که کمی با جنس دغدغهها و نوع نگاه ایشان آشنا شدید، بهتر است نگاهی به رزومه ایشان و آنچه خلق کردهاند، یعنی پزشک کسب و کار، بزنید.