سازماندهی کارمندان بر اساس وظیفه یا تخصص؟
سوالی که همواره ذهن صاحبین کسب و کار و شرکت ها را به خود مشغول کرده است، به این صورت می باشد که سازماندهی کارمندان بر اساس وظیفه، نتیجه ی بهتری در بر خواهد داشت یا بر اساس تخصص مفید تر و نتیجه بخش تر خواهد بود؟
سازماندهی کارمندان، تنها با استفاده از مدیریت منابع انسانی امکان پذیر می باشد. واحد مدیریت منابع انسانی، از میان وظایف مختلف مدیریتی، مسئولیت کلیه فعالیت ها و روش های کاری مربوط به کارکنان سازمان را بر عهده دارد.
به عقیده ی بنیانگذار مفهوم پزشک کسب و کار، تخصص و مهارت های کارمندی چیست؟ پزشک کسب و کار مهارت های کارمندی را به عنوان ویژگی های مشخص یا توانایی هایی که یک کارمند باید برای انجام وظایف خاص خود در یک سازمان داشته باشد تعریف می کند. مهارت های کارمندان را می توان از طریق یادگیری و تجربه عملی به عنوان یک مدیر توسعه داد این مهارت ها به کارمندان کمک می کند تا با همکاران خود ارتباط بر قرار کرده و فعالیت های سازمان را به بهترین شکل ممکن انجام دهند .
مهارت های سازمانی از مهم ترین مهارت های شغلی است که یک کارمند می تواند به دست آورد.آن ها شامل مجموعه ای از قابلیت هایی است که به فرد کمک می کند برنامه ریزی اولویت بندی و دست یابی به اهداف خود را داشته باشد.
افرادی که دارای مهارت های سازمانی قوی هستند قادر به انجام دادن درست برنامه های خود، افزایش کارایی و بهره وری و اولویت بندی وظایف می باشند، حفظ مهارت های سازمانی قوی می تواند باعث کاهش احتمالی مهارت های بد در کار از قبیل تعویق ناراحتی، سو تفاهم و عدم کارایی شود.
به عقیده بنیانگذار پزشک کسب و کار، برای بسیاری از شرکت ها و سازمان ها مشغول به کار نگه داشتن کارکنان، یک کار بسیار دشوار می باشد. اگر کارمندان و کارکنان بر اساس تخصص و مهارت خود مشغل به انجام کارهای سازمان نباشند، چگونه می توان انتظار داشت مشتریان بالقوه در مورد کسب و کار شما هیجان زده شوند ؟
مهارت های یک کارمند خوب برای هر سازمانی برای رسیدن به موفقیت و اهداف آن سازمان ضروری است. کارمندانی که مهارت های خوب را تقویت می کنند، می توانند ماموریت و اهداف شرکت و یا هدف های کسب و کار را با موانع کمتر به جلو ببرد.
پزشک کسب و کار مثالی را از گذشته دراین زمینه وظیفه یا تخصص برای ما آورده است که در دوران شکل گیری مکتب مدیریت علمی (تیلوریسم) کارگران نیروهای فیزیکی ساده ای بودند که به سادگی می شد هر یک از آن ها را با کارگر دیگری جایگزین کرد. آنها فعالیت های خود را در راستای یک وظیفه تعریف شده انجام می دادند و به مهارت های تخصصی کارگران توجه نمی شد.
به همین علت، کسی که طول عمر ان ها یا افزایش رضایت آن ها فکر نمی کرد. تلاش مدیران بر این بود که خروجی فیزیکی کارگران، به هر شیوه ممکن افزایش پیدا کند. به دلیل نداشتن مهارت و تخصص هر کارگری که حذف می شد، به سادگی یک جایگزین وجود داشت.
امروز فضای کسب و کار بسیار رقابتی شده است. در این فضا، یکی از سنگین ترین هزینه های یک کسب و کار، کارکنان با تجربه ای هستند که به هر دلیل محیط کار را ترک می کنند و آموخته ها و تجربیات خود را به محیطی دیگر می برند. امروزه گرفتن حداکثر کارایی از کارکنان چندان مورد اهمیت نیست. چیزی که اهمیت دارد این است که در طول عمر مفید کاری یک کارمند، بیشترین خروجی را کسب کنیم و از همه ابزار های ممکن استفاده کنیم تا ماندگاری و رضایت کارکنان مفید در یک سازمان افزایش یابد و باقی ماندن کارکنان بی خاصیت و کم خاصیت و کم خاصیت در یک سازمان، به سادگی امکان پذیر نباشد.