ایده ها از کجا می آیند؟

  • زمان تقریبی مطالعه 4 دقیقه
  • 4233

ایده ها از کجا می آیند؟

در کشور انگلستان در سالهای قبل از ۱۶۰۰، نوشیدنی که خوردن آن معمول بود؛ الکل بود.آنان هر روز و به همراه هر وعده ی غذایی در صبح و ظهر و شب و در فراغت، همیشه آبجو می خوردند. این سالم ترین نوشیدنی محسوب میشد، چرا که در آن زمان حتی آب سالم برای نوشیدن وجود نداشت و در واقع عملا در تمام روز، در حالت مستی به سر می بردند! اما از آن زمان به بعد مردم بریتانیا به قهوه روی آوردند و فرهنگ استفاده از چای و قهوه توسط فرهنگ بریتانیایی شایع شد و از قِبَل آن، قهوه‌خانه‌ها شکل گرفت. ولی آنچه مهم است معماری فضای قهوه خانه است.مردم با زمینه های متفاوت و تخصص های مختلف دور هم جمع شده و گفت و گو می کردند. قهوه خانه جایی بود که عقاید با یکدیگر ارتباط برقرار می کرد. اگر قصه ی  شکل‌گیری تعداد حیرت‌آوری از نوآوری های این دوره را مطالعه کنیم، در جایی از قصه ی خود ارتباطی با قهوه خانه پیدا می‌کنند. دلیل اینکه به قهوه‌خانه‌ها توجه کردم این بود که مدتی پیش به این سوال برخوردم که ایده‌های خوب از کجا می آیند؟ یا به تعبیر دیگر گام های رسیدن به ایده چیست؟ چه محیط هایی هست که منجر به انواع نوآوری های منحصر به فرد می‌شود؟ نوع محیط چیست؟ فضای خلاقیت چیست؟

 پس به محیطی مثل قهوه خانه و بعد از آن به محیط فضای مجازی که به طور فوق العاده ای مبتکرانه بود توجه کردم، من، پزشک کسب و کار شما هستم، کسی که میتواند شما را در معرض همچین فضاهایی قراردهد! به دنبال کشف یک الگوی مشترک بودم؛ یک جور اثر رفتاری که در همه این محیط ها به کرّات یافت شود. آیا الگوهای متناوبی وجود دارند که ما از آنها بیاموزیم تا آنها را انتخاب و به نوعی در زندگی و تشکیلات خودمان به کار ببریم تا ما نیز به ایده های سازنده تر برسیم؟ کاری که باید برای درک کردن آن انجام دهیم تا واقعا این اصول را بفهمیم این است که از خیلی چیز ها چشم پوشی کنیم ؛ چیزهایی که زبان و استعاره های متداول ما را به سمت مضامین ایجاد ایده، هدایت می‌کند. ما معمولا لحظات رسیدن به ایده را با کلماتی همچون : جرقه نور؛ فکرِبکر؛ لحظات تجلی و یافتم! توصیف میکنیم. تمامی این مفاهیم با همان شیوهایی بلاغتی که دارند، در فرضیه ابتدایی مشترک هستند و آن این است که یک ایده منحصر به فرد است. ایده چیزی است که در یک لحظه شگفت انگیز درخشان اتفاق می افتد اما سوال اینجاست: چگونه می توان مغز را در محیط‌هایی قرار داد که در آن احتمال بیشتری برای شکل‌گیری ایده وجود دارد؟ ما ایده ها را از دیگران می گیریم، از افرادی که از آنها می آموزیم، از کسانی که در کافی شاپ به آنها برخورد می‌کنیم. گاهی ایده هایی را از دیگران میگیریم و به شکل های تازه ای به هم ربط داده و چیزی نو خلق می کنیم. در حقیقت فضاهایی که به لحاظ تاریخی منجر به نوآوری شده اند؛ بدین گونه هستند: کافی شاپ ها فضایی چون تصویر زیر داشته اند:

اینها همان محیط آشفته ای است که ایده ها گردهم می‌آمدند و جایی که احتمالا مردم برخورد های تازه، جالب و غیر پیش بینی داشتند؛ افرادی با پیشینه های مختلف. بنابراین اگر ما سعی داریم سازمان‌های مبتکرانه تر بسازیم؛ می بایست آن فضا را شبیه سازی کنیم یعنی دفتر کار خود را در معرض این فضا قرار دهیم.

چند سال پیش یک محقق به نام *کوین دانیار* تصمیم گرفت از منشأ ایده‌های خوب آگاه شود. او تعداد زیادی از آزمایشگاه‌های علمی دنیا را مورد مطالعه قرار داد و از تمام افراد حتی از کوچکترین کارهایشان فیلمبرداری می‌کرد و سعی می‌کرد از منشاء ایجاد مهم ترین ایده ها مطلع شود. در حالی که ما تصور میکنیم آنان همگی در آزمایشگاه مشغول مشاهده از طریق میکروسکوپ و آزمایش هستند و در این هنگام ناگهان یک نفر فریاد می زند :اوه، یافتم! اما این محقق به نتایج دیگری دست یافت. او وقتی تمام فیلم هایی را که ضبط کرده بود مشاهده کرد؛ متوجه شد تقریبا اکثر ایده های مهم و موفق به تنهایی و مقابل یک میکروسکوپ وقوع پیدا نکرد، بلکه در جلسات و کنفرانس ها و زمانی که دور هم جمع شده و آخرین یافته‌های خود را بازگو می‌کردند یا گاهی افراد اشتباهات خود را در میان می‌گذاشتند، اتفاق می افتاد. پس در این مقاله به یکی از راه‌هایی که ایده می‌تواند شکل بگیرد، پرداختیم. این یعنی همان فضایی که در آن افراد متفاوت با پیشینه های تاریخی مختلف و علایق گوناگون در کنار هم قرار می‌گیرند و موجب شکل‌گیری ایده می شود.اما این یک شیوه ی سنتی است حال به به این فکرکنیم که راه رسیدن به ایده در نوع مدرن چگونه است؟

نوشتن یک نظر

نظر